کد مطلب: ۸۳۱۶۱۰
|
|
۰۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۶:۰۱

ارتش بعث: خرمشهر مثل بغداد است| صدام زیر قولش زد!

ارتش بعث: خرمشهر مثل بغداد است| صدام زیر قولش زد!
روایت‌هایی از عملیات آزادسازی خرمشهر

 

ماجرای مرحله چهارم

به گزارش مجله خبری نگار، «خرمشهر همچون بالشی است که بصره بر آن آرمیده است... اگر خرمشهر به دست نیرو‌های ایرانی بیفتد دروازه‌های نکبت به روی عراق باز خواهد شد...» این چند جمله از اطلاعیه بلندبالایی است که ارتش صدام روز دوم خرداد۱۳۶۱ یعنی یک روز پیش از آزادی خرمشهر صادر و میان تمام نظامیانش توزیع کرده بود. ارتش بعثی به سربازانش تأکید کرده بود دفاع از خرمشهر در مقابل حمله ایرانیان، مثل دفاع از بغداد اهمیت دارد و به مثابه دفاع از همه سرزمین عراق است!

غافلگیری در کار نبود

پس از آزادسازی خرمشهر علامت سؤال بزرگی پیش روی کارشناسان و تحلیلگران نظامی جهان قرار گرفت: با همه تمهیداتی که عراق پس از اشغال برای حفظ خرمشهر اندیشیده بود، با وجود اینکه به‌خوبی می‌دانست این شهر چقدر اهمیت دارد و با وجود تأکید و تهدید‌هایی که صدام برای نگه داشتن خرمشهر کرده بود، رزمندگان ایرانی چگونه توانستند خرمشهر را بازپس بگیرند؟ حتی امروز، اولین و آخرین توجیه کارشناسان «غافلگیر شدن ارتش بعث» است.

چند سال پیش سرهنگ «فکری حسین» از فرماندهان ارتش بعث در دوران جنگ تحمیلی در مصاحبه‌ای گفت: «در ادبیات و عرف نظامی اصولی وجود دارد که تمام ارتش‌ها به عنوان شیوه‌ها و اسلوب رزم به آنها تکیه می‌کنند. من در اثنای عملیات خرمشهر به عواملی برخوردم که تا حدودی در آزادسازی آن شهر سهیم بودند. این عوامل و عناصر در هر نبردی پایه و اصول هستند. نیرو‌های ایرانی با به‌کارگیری آن عوامل توانستند دنیا را غافلگیر کنند و معادله جنگ را به نفع خود تغییر دهند». البته عنصر «غافلگیری» در همه عملیات‌های نظامی جهان جایگاه مهمی دارد، اما یادمان باشد مفهوم غافلگیری در عملیات آزادسازی خرمشهر، بی‌خبری و بی‌اطلاعی ارتش بعثی از انجام عملیات نبود.

فراموش نکنیم عملیات بیت‌المقدس که در نهایت به آزادسازی خرمشهر انجامید روز ۱۰ اردیبهشت آغاز شد، چهار مرحله داشت و آزادسازی خرمشهر در مرحله چهارم آن به وقوع پیوست. منتها نحوه روایت بسیاری از ما در طول این سال‌ها جوری بوده که بعضاً فکر می‌کنیم عملیات بیت‌المقدس سریع و برق‌آسا آغاز شده و عراقی‌ها صبح روز سوم خرداد۶۱ چشم باز کرده و رزمندگان ایرانی را پشت دروازه‌های شهر دیده‌اند. ارتش بعث وقتی از اهمیت خرمشهر به‌خوبی آگاه بود، این را هم خوب می‌دانست که ایرانی‌ها هم همه هم‌وغمشان در وهله نخست بازپس‌گیری این شهر است. آن جمله معروف صدام که «ایرانی‌ها اگر بتوانند خرمشهر را پس بگیرند، کلید بصره را به آنها خواهم داد» فقط نشانه اعتماد او به استحکامات دفاعی عجیب و غریب اطراف خرمشهر نبود بلکه بیانگر این بود که ارتش بعث اهل غافلگیر شدن نیست. تأکید زیاد روی غافلگیر شدن بعثی‌ها در خرمشهر این تصور را هم در ذهن ایجاد می‌کند که آزادی این شهر آسان بدست آمد و رزمندگان کار چندان دشواری پیش رو نداشتند. نگاهی به آن روزها، اما نشان می‌دهد به نتیجه رسیدن یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس چندان سریع و ساده نبوده و غافلگیری به معنای بی‌خبری بعثی‌ها نقشی در آن نداشته است.

فعلاً محاصره

اردیبهشت ۶۱ در حالی داشت به روز‌های پایانی می‌رسید که نیرو‌های ایرانی درگیر با قوای دشمن بسیار خسته شده و گزارش‌های مختلف حاکی از آن بود که دیگر توان و رمقی برای واحد‌های رزمی باقی نمانده است. در چنین شرایطی نیاز به توقف عملیات برای بازسازی و ترمیم یگان‌ها و فراخوان داوطلبان جدید مردمی بود. فشردگی نبرد در روز‌های طولانی اجازه تعمیر و نظافت سلاح‌ها و جنگ‌افزار‌ها را برای استفاده دوباره از آنها نمی‌داد. نبرد بی‌امان ۴۵روزه با دشمن، خستگی و تلفات هم مزید برعلت شده بود و شواهد نشان می‌داد اوضاع ممکن است به نفع عراق پیش برود. برای برون‌رفت از این وضعیت، قرارگاه مرکزی کربلا، پاسگاه تاکتیکی خود را به محلی در اطراف خرمشهر منتقل کرد تا بتواند به سرعت جلساتی را با فرماندهان یگان‌های درگیر در خط مقدم برگزار کند. برای رفع کمبود نیرو هم قرارگاه فجر به همراه یگان‌های تابعه یعنی تیپ‌های امام سجاد (ع) و ۳۳ المهدی (عج) و یک تیپ از لشکر۷۷ خراسان، از منطقه عملیاتی فتح‌المبین در حوالی مرز فکه به منطقه فراخوانده شدند و در نهایت ۱۲ گردان پیاده تازه نفس فراهم شد.

در کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، حسن علایی» می‌خوانیم: «از آنجایی که کمبود نیرو امید به آزادی خرمشهر را تا حدی زیادی کاهش داده بود، تصمیم به این گرفته شد تا حداقل با انجام عملیات جدیدی، خرمشهر را محاصره کرده و عقبه دشمن در نهر خیّن بسته شود تا در فرصتی دیگر و با اقدام بعدی این شهر آزاد شود. بحث در مورد اینکه بهترین طرح برای آزادسازی خرمشهر تلقی می‌شد بیش از پنج دقیقه طول نکشید و فرمانده سپاه و نیروی زمینی ارتش فوراً در مورد آن با هم هماهنگ شدند، ولی سؤال این بود چگونه این طرح به فرماندهان یگان‌های عمل‌کننده ابلاغ شود».

اگر آن پل را نمی‌زدیم

روز‌های نخست اغلب فرماندهان لشکر‌ها طرح را نپذیرفتند و با اجرای آن مخالف بودند. در نهایت و پس از چند روز پذیرفتند طرح محاصره عراقی‌ها در خرمشهر می‌تواند به آزادسازی آن کمک کند. هرچند محاصره کامل امکان نداشت و دسترسی عراقی‌ها به اروند و مناطق اطراف آن و همچنین استقرار واحد‌های پشتیبان و توپخانه‌هایشان در جزایر «سهیل» و «ام‌الرصاص» کار را سخت می‌کرد. یک نکته مهم هم تا آن روز‌ها از چشم فرماندهان ایرانی پنهان مانده بود. عراقی‌ها روی اروند پل شناور مخفی زده بودند، شب‌ها آن را از زیر آب بیرون کشیده و برای رفت‌وآمد به جزایر مختلف استفاده می‌کردند و روز‌ها زیر آب پنهانش می‌کردند.

طرح جدید ۳۰ اردیبهشت ۶۱ از سوی قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ و قرار شد قرارگاه فتح در سمت چپ و قرارگاه فجر در وسط و قرارگاه نصر در سمت راست حمله و نیرو‌های دشمن را در منطقه منهدم و خرمشهر را محاصره کنند. به دلیل کمبود نیرو در طول حدود ۱۵کیلومتر خط لجمن (لبه جلویی منطقه نبرد) به هر یگان بیش از ۲کیلومتر خط داده نشد. از خط لجمن تا خرمشهر و جاده شلمچه هم ۳ تا ۴ کیلومتر فاصله بود.

ناخدا صمدی، فرمانده تکاوران ارتش در دوران جنگ تحمیلی در خاطراتش از آن روز‌ها به نکته جالبی اشاره می‌کند: اول خرداد ۶۱ همه اطراف خرمشهر دست ما افتاده بود... این را که می‌خواهم بگویم تا حالا نشنیدید... نیرو‌های عراقی از طریق یک پل معمولی روی اروند رفت‌وآمد می‌کردند... هواپیما‌های ما این پل را زده بودند، اما دیدیم رفت‌وآمد اینها ادامه دارد... عکس‌های هوایی که یکی از خلبانان اف۴ ما گرفته بود مشخص کرد اینها پل شناور مخفی زده‌اند... در نتیجه هواپیمای ما از امیدیه بلند شد، مواضع عراقی‌ها را دور زد و از داخل خاک عراق حمله کرد به طرف پل و آن را منهدم کرد... اگر فانتوم ما این پل را نمی‌زد فتح خرمشهر آن زمان انجام نمی‌شد... زدن پل سبب شد ارتش عراق بیش از ۱۹هزار اسیر در خرمشهر بدهد... ۱۷هزار کشته و زخمی... چهار لشکر زرهی، مکانیزه و پیاده ارتش بعث در این عملیات تا ۸۰درصد نابود شدند... صدام هم هیچ‌وقت به قولش عمل نکرد و کلید بصره را به ایران نداد!».

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر